گاهی غمگین....گاهی شاد.... | ||
در آسمان شهر ما چیزی بجز غبار نیست.
چیزی بجز تنهایی و چیزی بجز حصار نیست.
در اسمان شهر ما ستاره پر پر میزند.
ستاره با تنهایی اش به هر دری سرمیزند.
در اسمان شهرما ابری پر از تنهایی است.
ابری پر از درد و غم است،ابری پر از بیماری است.
در آسمان شهر ما خورشید از پشت غبار،
پرتویی از گرمای خود به سوی دریا میزند.
کبوتران شهر ما،به سوی آسمان خویش،
به سوی قلب مهربان،آن قلب بی ریای خویش،
پری زدند و رفته اند،ز شهر ما گذشته اند.
کبوتران مهربان، ستارگان شهرما،
به خاطر نبودتان به پشت ابر رفته اند.
به پشت روز های دور به پشت برف رفته اند.
به پشت دود هایی از سلاح های سرد و گرم،
به پشت کوهایی از جدایی و غرور و ننگ.
اگر که روزی از زمان صدایی از وجودتان،
رسید و زد تلنگری به قلب ان ستارگان،
ستارگان شهر ما از ان غروب تلخ خویش،
به سوی یک طلوع نو رسیده و گذشته اند. [ جمعه 91/3/26 ] [ 1:54 عصر ] [ صبا ]
|
|