گاهی غمگین....گاهی شاد.... | ||
«ستاره ای زلال»
چرا نمیشنود کسی صدای گریه های من؟ مگر چگونه کرده ام،که این شده سزای من؟ هر ان کسی رسید زراه شکست ذزه ای زمن. به خود اجازه داده اند کنند ذره ذره من. در دل اسمان شب به ماهتاب کنم نگاه. ستارگان سنگدل،ستارگان خیره سر. صدای گریه ی مرا به گوش خود میشنوند. ولی به سوی ماهتاب نگاه خود همی برند. اگر در این جهان کسی ز خلوت زمان خویش. دقیقه ای سکوت را سپرد به اسمان من. در ان زمان منم زخود، ز اسمان تار خود، ستاره ای زلال را سپرده ام به جان او. سپرده ام،سپرده ام به جان با صفای او. [ چهارشنبه 91/3/3 ] [ 9:4 عصر ] [ صبا ]
|
|